چون آخرین روز از ایّام تشریق فرا رسید، خداوند متعال سوره : « إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْح » را نازل فرمود [ پیامبر فرمود : ] خبر مرگم را دادند. سپس ندا در داد : « الصلاۀ جامعۀ » در مسجد « خیف ». پس مردم اجتماع کردند و آن حضرت حمد و ثنای خدا را به جا آورده، سپس فرمود: خداوند دل آنکس را که سخن مرا بشنود و آن را دریابد و آن را به کسانی برساند که از آن آگاهی ندارند، روشن گرداند! ( ای مردم ، حاضران به غایبان برسانند که ) چه بسا فقه دانی که فقیه نباشد و چه بسا فقیهی مطلبی را فهمیده ولی از مطالب دیگر غافل مانده باشد.
سه چیز است که در قلب مرد مسلمان غل و غش بردار نیست: عمل خالصانه برای رضای خدا ، دریغ نکردن نصیحت از پیشوایان مسلمانان ، و همراه بودن با جمع ایشان ، زیرا فرمان رهبر، تمام جامعه اسلامی را در بر میگیرد، مسلمانان با هم برادرند و خونشان باهم برابر. و در گرو عهدی هستند که ضعیفترین آنها با دیگران ببندد، و آنها در برابر دشمنانشان یک گروه متحد (ید واحده) هستند. ای مردم، من آن دو شیء گرانسنگ را در میان شما بر جای میگذارم.
گفتند: یا رسول الله، آن دو شیء گرانسنگ چه هستند؟ فرمود: کتاب خدا و عترت من اهل بیتم، زیرا خداوند لطیف خبیر مرا خبر داده که آن دو هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا اینکه همانند این دو انگشت من - و دو انگشت سبابهاش را به هم چسباند - در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند و نمیگویم مانند این دو انگشتم - و انگشت سبابه و میانهاش را باهم جفت نمود - که این ( انگشت میانه ) بر آن ( انگشت سبابه ) برتری داشته باشد.